دانلودیها | دانلود نرم افزار , برنامه و بازی اندروید

آنچه شما درباره خود فكرمی كنید، بسیار مهمتر از اندیشه هایی است كه دیگران درباره شما دارند.

مطالب محبوب این ماه

بیماری بهجت چیست +علائم

  • بازدید: 2891 بازدید
  • دسته: دسته‌بندی نشده
  • دیدگاه‌ها برای بیماری بهجت چیست +علائم بسته هستند

بیماری بهجت

تعریف :

بهجت یک بیماری خود ایمنی است . در  حالت طبیعی ، سیستم ایمنی با تولید آنتی بادی بدن را در مقابل عوامل مضر مثل میکرب ها ، محافظت می کند اما در بیماریهای خود ایمنی این سیستم دچار اشکال می شود و بر علیه خود بدن آنتی بادی تولید می کند . در بیماری بهجت آنتی بادی بر علیه دیواره رگ ها ساخته می شود و در نتیجه عروق دچار التهاب می شوند . علت بیماری بهجت هنوز ناشناخته باقی مانده است اما زمینه ارثی و عوامل محیطی آن در بروز بیماری نقش دارد . این بیماری در خاورمیانه ، آسیا و ژاپن شایع است ولی در سنین 20 تا 30 سالگی ابتلا به بیماری شایع تر است .  زنان و مردان تقریباً به نسبت مساوی مبتلا می شوند اما بیماری در مردان شدیدتر است .

بیماری بهجت

بیماری بهجت

علائم  ونشانه ها :

علائم بهجت در بیماران مختلف متفاوت است . چهار علامت شایع در بیماری بهجت عبارتند از :

  1. آفت دهانی
  2. بثورات ( دانه )  دستگاه تناسلی
  3. بثورات ( دانه)  پوستی
  4. التهاب چشمی

 

آفت دهانی : این علامت تقریباً در تمام بیماران بهجت دیده می شود و معمولا قبل از علائم دیگر شروع شده و بعد از تمام علائم از بین می رود . این زخمها دردناک بوده و ممکن است از چند میلی متر تا چند سانتی متر قطر داشته باشد . آفت دهانی معمولاً پس از یک تا دو هفته کاملاً از بین می رود ولی بدون درمان مناسب مرتب عود کرده و غذا خوردن را برای بیمار دشوار  می کند .

 

بثورات دستگاه تناسلی : در نیمی از بیماران دیده  می شود .  محل شایع این زخمها در مردان در دستگاه تناسلی خارجی و در زنان درفرج یا واژن می باشد . زخم های دستگاه تناسلی نیز دردناک هستند ولی معمولاً عود کمتری داشته و بهبودی آنها طولانی است . ممکن است در محل التیام این زخمها جوشگاه ایجاد شود .

 

بثورات پوستی : انواع مختلف تظاهرات پوستی در بیماری بهجت دیده می شود . ممکن است ضایعاتی به شکل آکنه یا جوشهای چرکی پس از بلوغ و در تنه یا اندام ها دیده شود .

 

التهاب چشمی : درگیری چشمی در مردان شدیدتر می باشد و در قسمتهای مختلف چشم نظیر قرنیه ، مشیمیه و شبکیه ممکن است التهاب ایجاد شود که علائم آن شامل : درد ، قرمزی و تاری دید است ، البته این درگیری گاهی  بدون علامت می باشد که منجر به کاهش قابل ملاحظه دید و نابینایی می شود به همبن دلیل مبتلایان به بیماری بهجت بایستی به صورت دوره ای توسط چشم پزشک معاینه شوند .

 

درگیری مفصلی : التهاب مفصل در بیش از نیمی از بیماران دیده می شود . معمولاً مفاصل زانو ، آرنج و مچ درگیر می شوند . بیماران از درد ، تورم و خشکی مفصلی شکایت می کنند . علامتهای مفصلی طی چند هفته یا چند ماه کاملا ً برطرف می شوند .

 

ایجاد لخته خون در عروق : به دلیل التهاب در عروق بویژه سیاهرگها در 16 درصد از بیماران لخته در رگ ها ایجاد می شود که بروز آن در سیاهرگ های ساق پا شایع تر است . در صورت وجود لخته ، اندام درگیر متورم ، گرم و گاهی قرمز می شود .

 

درگیری سیستم عصبی : در یک چهارم افراد مبتلا به بیماری درگیری سیستم عصبی مرکزی دیده می شود . سیستم عصبی مرکزی وظیفه پردازش اطلاعات و هماهنگی افکار ، رفتارها ، احساسات و حرکات را بر عهده دارد . ممکن است در بیماری بهجت التهاب پرده های اطراف مغز و طناب نخاعی و یا خود مغز دیده   می شود ، علائم این نوع التهاب شامل تب ، سردرد و سفتی گردن است و باید این علائم سریعاً به پزشک گزارش شود .

 

درگیری دستگاه گوارشی : درگیری روده ها با علائم درد شکم ، اسهال خونی و یا خونریزی از دستگاه گوارش همراه است .

 

درگیری سیستم تنفسی : عمده ترین علامت درگیری سیستم تنفسی خلط خونی می باشد که به اقدامات درمانی فوری نیاز دارد و بلافاصله پزشک معالج را باید مطلع کرد .

بیماری بهجت

بیماری بهجت

تشخیص :

  هیچگونه آزمایش تشخیصی یا علامت کاملاً اختصاصی برای بیماری بهجت وجود ندارد . تشخیص این بیماری معمولاً از طریق علائم بالینی بیمارو توسط پزشکی که با این بیماری آشنایی کافی دارد ، صورت می گیرد . قبل از تشخیص نهایی ، تست های لازم برای رد کردن بیماریهای دیگر انجام می شود .

 

علامتهای کلیدی جهت تشخیص بیماری بهجت :

  1. آفت دهان :  حداقل سه بار در طی 12 ماه
  2. بثورات دستگاه تناسلی
  3. التهاب چشمی
  4. بثورات پوستی
  5. تست پاترژی مثبت :  این تست توسط پزشک انجام می شود . با استفاده از سوزن استریل در پوست فرد مشکوک به بیماری بهجت سوراخ یا خراشیدگی ایجاد  می شود و پس از مدت 24 تا 48 ساعت مجدداً توسط پزشک مشاهده می شود و در صورت وجود واکنش پوستی می تواند یکی از علامتهای تشخیصی بیماری باشد .

 

درمان :

اگر چه تاکنون درمان قطعی برای این بیماری شناخته نشده است ولی علائم بیماری با دارو ، استراحت ، ورزش و روش زندگی مناسب قابل کنترل می باشد .هدف از درمان کاهش ناراحتی بیمار و جلوگیری از عوارض ناتوان کننده مثل نابینایی است.

 نوع و شدت علائم در بیماران بسیار متفاوت می باشد ، لذا پزشکان معالج نوع دارو و طول مدت درمان را با در نظر گرفتن شرایط ویژه برای هر بیمار تعیین می نمایند .  در اکثر بیماران ترکیبی از داروهای زیر مورد استفاده قرار می گیرد :

  1. داروهای موضعی :    انواع خاصی از محلول ، قطره ، ژل یا پماد جهت درمان آفت دهانی ،  بثورات تناسلی و پوستی و التهاب چشمی مورد استفاده قرار می گیرد . اکثر درمانهای موضعی حاوی کورتیکو استروئید هستند ، لذا علی رغم عوارض جانبی بسیار محدود بایستی حتماً تحت نظر پزشک مصرف شوند .
  2. داروهای سرکوب کننده سیستم ایمنی : داروهای کاهش دهنده سطح ایمنی مهم ترین نقش را در درمان عوارض بیماری بویژه عوارض شدید مثل درگیری چشمی و دستگاه عصبی دارند زیرا این داروها باعث مهار فعالیت سیستم ایمنی می شوند . از جمله داروهایی که در این گروه تجویز می شوند بایستی از کورتیکواستروئید های خوراکی یا تزریقی ، آزاتیوپرین ، سیکلوسپورین و سیکلوفسفامید نام برد . تجویز و مصرف این دسته از داروها تنها بایستی توسط پزشک انجام شود تا در صورت بروز هر گونه عارضه ناخواسته از جمله عفونت ، کاهش تعداد  سلولهای خونی و اختلالات کلیوی یا کبدی بتوان به موقع مشکلات را برطرف نمود .
  3. کلشی سین : موجب کاهش التهاب شده و به ویژه در درمان آفت دهانی و بثورات تناسلی بسیار موثر است . این دارو به راحتی در اکثر بیماران تحمل     می شود ولی می تواند موجب عوارض گوارشی مانند تهوع ، استفراغ و اسهال شود . این عوارض با قطع دارو برطرف شده و می توان در صورت نیاز با میزان کمتری دارو را شروع کرد .
  4. سولفاسالازین :  به طور عمده در درمان علائم پوستی ، مخاطی و مفصلی مورد استفاده قرار می گیرد .
  5. سایر داروها : اسید فولیک ، پنی سیلین ماهانه ، داپسون ، تالیدومید ، سل سپت ،اینترفرون ، اتانرسپت و اینفلکسیماب .

منبع : بیماری بهجت چیست +علائم

منبع : بیماری بهجت چیست +علائم

بیماری کاوازاکی +علائم آن

  • بازدید: 2839 بازدید
  • دسته: دسته‌بندی نشده
  • دیدگاه‌ها برای بیماری کاوازاکی +علائم آن بسته هستند

بیماری کاوازاکی چیست؟

کاوازاکی یک سندروم است که اغلب در کودکان زیر پنج سال بروز پیدا می کند و در طی این عارضه دیواره شریان ها ملتهب می شوند.

 سندروم کاوازاکی، یکی از سندرم هایی است که اغلب در کودکان زیر پنج سال رخ می دهد.کاوازاکی یک بیماری است که طی آن دیواره شریان ها دچار ورم و التهاب می شود.

بیماری کاوازاکی

بیماری کاوازاکی

 

عروق کرونر از جمله شریان هایی است که در بیماری کاوازاکی ملتهب می شوند. عروق کرونر، خون را برای تغذیه به عضله قلب می رسانند.

 

همچنین در این عارضه ، غدد لنفاوی پوست و غشای مخاطی دهان و بینی و گلو نیز دچار التهاب می شود.نشانه اصلی بیماری کاوازاکی تب بدون منشا مشخص است.

 

مرحله اول

1. تب بالا که به طور معمول بیش از 5 روز طول می کشد

2.قرمز شدن شدید چشم ها (ورم ملتحمه ) بدون ترشحات

3.بروز جوش های قرمز رنگ (راش) در بدن و در ناحیه تناسلی

4.قرمزی، خشکی و ترک خوردن لب ها و ورم و قرمز شدن زبان (زبان توت فرنگی)

5.ورم و قرمزی پوست کف دست، پا، غدد لنفاوی گردن و قسمت های دیگر بدن

6.کج خلقی

بیماری کاوازاکی

بیماری کاوازاکی

مرحله دوم

لایه لایه شدن قسمتی از پوست دست و پا به خصوص نواحی سر انگشتان دست و پا که به صورت صفحات بزرگ جدا می شود.

 

درد مفاصل

اسهال

استفراغ

درد شکم

مرحله سوم

 

در این مرحله از بیماری، علایم به آرامی از فرد دور می شود، مگر آنکه عوارض آن پیشرفت کند.

 

علت بیماری کاوازاکی چیست؟

هنوز علت مشخصی برای این بیماری پیدا نشده است. دانشمندان علوم پزشکی بر این باورند که این بیماری مسری نیست و از فردی به فرد دیگر منتقل نمی شود.طبق برخی از بررسی های صورت گرفته علت این بیماری می تواند باکتری و یا ویروس باشد، اما هنوز به طور قطعی اثبات نشده است.همچنین وجود برخی ژن های خاص حساسیت فرد را نسبت به بیماری کاوازاکی افزایش می دهد. کاوازاکی اغلب در اواخر زمستان و اوایل بهار رخ می دهد.

 

به طور معمول کودکانی که یک بار به این بیماری مبتلا می شوند، نسبت به ابتلای مجدد مصون می شوند.

 

درمان این بیماری چگونه است؟

هدف از درمان اولیه، پایین آوردن تب و التهاب است تا آسیب های وارده کاهش پیدا کند.

 

گاماگلوبولین: تزریق پروتئین های ایمنی (گاما گلبولین) از طریق رگ (داخل وریدی) خطر ابتلای فرد به مشکلات عروق کرونر را کاهش می دهد.

 

آسپیرین: مصرف آسپرین، التهاب فرد را کاهش می دهد. همچنین درد و التهاب مفاصل را در فرد کمتر می کند. مصرف آسپرین در کودکان با محدودیت هایی روبرو است، اما پزشکان اغلب برای درمان این بیماری، این دارو را برای کودکان تجویز می کنند.

 

تذکر: اگر بیماری کاوازاکی تحت درمان قرار نگیرد، معمولا پس از 12 روز بهبود پیدا می کند، اما عوارض قلبی آن ممکن است بعدا بروز پیدا کند.همچنین پیگیری فرد مبتلا پس از بهبودی و درمان از اهمیت بسزایی برخوردار است.

 

والدین باید در نظر داشته باشند که آزمایش هایی را برای بررسی سلامت قلب کودک در فواصل منظم (معمولا شش تا هشت هفته یکبار) پس از شروع بیماری انجام دهند تا در صورت پیشرفت مشکلات قلبی کودک، سریع وی را تحت درمان قرار دهند .

 

بیماری کاوازاکی تا چه حد می تواند خطرناک باشد؟

تشخیص و درمان زودهنگام این عارضه بسیار مهم است زیرا که دوره بیماری را کوتاه تر می کند و احتمال بروز مشکلات قلبی را کاهش می دهد. همچنینبرخی از کودکان با آسیب های عروق کرونری مواجه می شوند. ممکن است عروق بیش از حد بزرگ شده و یک آنوریسم ( aneurysm ) را تشکیل دهند و یا اینکه عروق باریک شوند و کودک در معرض خطر بروز لخته خون قرار گیرد. 

 

کودکی که با آسیب های عروق کرونری مواجه می شود، در سنین بزرگسالی بیشتر در معرض حمله قلبی قرار دارد. اگر این شرایط کودک شما را تحت تاثیر قرار داد حتما در این مورد تحقیق کنید و تمام اقدامات پزشکی لازم را انجام دهید.

منبع : بیماری کاوازاکی +علائم آن

منبع : بیماری کاوازاکی +علائم آن

ویژگی های دوست خوب

  • بازدید: 3061 بازدید
  • دسته: دسته‌بندی نشده
  • دیدگاه‌ها برای ویژگی های دوست خوب بسته هستند

ویژگی های دوست خوب

همه ما دوستاني داريم و طبعا به نوعي از دوستي هايمان لذت مي بريم. بعضي از ما دوستان نزديک و صميمي داريم اما هميشه اين سوال مطرح است که چه مواردي باعث مي شود که يک دوست به رفيقي حقيقي و واقعي تبديل شود؟ 
ویژگی های دوست خوب

ویژگی های دوست خوب

چه جزئياتي وجود دارد که يک دوست واقعي را از يک دوست معمولي متمايز و تفاوتش را براي ما آشکار مي کند؟ دوستي يکي از مهم ترين روابطي است که ما در زندگي مان درصدد بهبود و پيشرفت آن هستيم. ممکن است يافتن دوست، کار بسيار آساني باشد اما يافتن دوستي که در طول رابطه و در مواقعي که ما با سختي ها و مشکلاتي مواجه مي شويم بخواهد و بتواند به کمک مان بيايد و در واقع يافتن يک دوست حقيقي، سخت است. دکتر محمود سريع القلم استاد دانشگاه شهيد بهشتي در يادداشتي با بيان اين که «دوستي مانند کتاب است، سال ها طول مي کشد تا نوشته شود ولي در عرض چند ثانيه با يک کبريت مي سوزد.» به بررسي 29 ويژگي يک دوستي خوب مي پردازد. در خور ذکر است که شما مي توانيد با بررسي اين ويژگي ها در دوستان تان ميزان مطلوب بودن آن ها براي ادامه دوستي را بررسي و تلاش کنيد براي بروز چنين ويژگي هايي در رفتارتان، دوست هاي بهتري براي ديگران باشيد.

ویژگی های دوست خوب

29 ويژگی يک دوست خوب

۱- انتظارات خود را به حداقل برساند و اگر مي تواند صفر کند.

۲- ضرورتا هر آنچه را که متوجه مي شود به زبان نياورد.

۳- تا اجازه دوست را نداشته باشد، رازي از او را با کسي در ميان نگذارد.

۴- از موفقيت او به طور واقعي خرسند باشد.

۵- فقط “نشنود” بلکه به او گوش کند.

۶- در هيچ شرايطي، پشت سر او صحبت نکند.

۷- با او هم بخندد، هم گريه کند.

۸- مرتب از وجود او و ويژگي هاي مثبت او، قدرداني کند.

۹- اگر گله اي از او دارد، مدتي صبر کند تا شرايط مناسب حل و فصل آن فراهم آيد.

۱۰- يادداشتي که روي هديه مي گذارد، از خود هديه مهم تر است.

۱۱- تا مي تواند احترام او را در جمع حفظ کند.

۱۲- بعضاً با خاموشي و سکوت، با او صحبت کند.

۱۳- از “عذر مي خواهم” فراوان استفاده کند.

۱۴- اگر بدي ديد، گذشت کند.

۱۵- اگر بدي ها ادامه پيدا کرد، آن شخص ديگر دوست نيست.

۱۶- تا مي تواند زبان خود را کنترل کند چراکه زخم زبان به سختي فراموش مي شود.

۱۷- از سِرّ دوست مراقبت کند.

۱۸- در رفتار و واکنش، قابل پيش بيني باشد.

۱۹- پيامدهاي احتمالي هر سخن و رفتاري را قبلاً مطالعه و محاسبه کند.

۲۰- به دوستي، به شکل درازمدت نگاه کند تا هميشه محبت و خويشتنداري کند.

۲۱- براي موفقيت او قدم بردارد.

۲۲- وقتي موردي روشن نيست، اول بپرسد بعد قضاوت کند.

۲۳- در اوج عصبانيت، الفاظ و ادبيات مؤدبانه استفاده کند.

۲۴- از ادب و تربيت دوست سوء استفاده نکند.

۲۵- اگر قراراست داستاني را بگويد، همه را بگويد يعني به طور مثال ۲۰ درصد آن را مخفي نکند.

۲۶- تاريخ تولد او را بداند و حداقل يادداشتي ماندني بفرستد.

۲۷- به خاطر پول بيشتر و موقعيت بهتر، به او خيانت نکند.

۲۸- براي گوشزد کردن موردي، اگر لازم باشد 5 سال صبر کند.

۲۹- هوش و تشخيص او را دستکم نگيرد

 

منبع : ویژگی های دوست خوب

 

منبع : ویژگی های دوست خوب

معنی اسم سمیه

  • بازدید: 3507 بازدید
  • دسته: دسته‌بندی نشده
  • دیدگاه‌ها برای معنی اسم سمیه بسته هستند

معنی اسم سمیه

اسم: سمیه
نوع: دخترانه
ریشه اسم: عربی
معنی: (تلفظ: somayye) (در اعلام) نام مادر عمار بن یاسر و اولین زن شهیده در صدر اسلام – صدای خوش، اوازی که در آن خیر باشد، نام مادر عمار یاسر که از اصحاب پیامبر (ص) بود


سمیه

سمیه

معنی سمیه در لغت نامه دهخدا

سمیه. [ س ُ م َی ْ ی َ ](اِخ ) زنی زانیه مادر زیادبن ابی سفیان و یا زیادبن سمیه. (منتهی الارب ). رجوع به زیادبن ابی سفیان شود.


سمیه. [ س ُ م َی ْ ی َ ] (اِخ ) نام مادر عماربن یاسر. (منتهی الارب ). رجوع به الاعلام زرکلی ج 1 ص 394 شود.


سُمیه

سُمیه

معنی سمیه به فارسی

سمیه
( صفت ) مونث سمی زهر آلود جمع : سمیات .
نام مادر عمار ابن یاسر

منبع : معنی اسم سمیه

منبع : معنی اسم سمیه

اسم پسر با گ

  • بازدید: 2956 بازدید
  • دسته: دسته‌بندی نشده
  • دیدگاه‌ها برای اسم پسر با گ بسته هستند

اسم پسر با گ

 

فهرست کامل نام‌ و اسم پسر که با حرف گ شروع می‌شود به همراه معنی اسم و معرفی ریشه اسامی (اکثر این اسامی دارای ریشه فارسی هستند).

اسم پسر با گ

برای انتخاب نام فرزندتان بهتر است از موارد زیر را رعایت کنید.

  • در بهترین حالت باید نام را طوری انتخاب کرد که آقا را بتوان در پس و پیش آن به کار برد.
  • همیشه امکان هماهنگ کردن نام و نام خانوادگی نیست اما تا حد ممکن است بهتر است به این مساله نیز توجه شود.
  • در متمایز بودن نام می بایست حد اعتدال را رعایت کرد. از دیگر عیوب نام های ناشناخته آن است که گاهی نمی توان فهمید که نام دخترانه است یا پسرانه.

در ادامه با فهرست کاملی از اسامی پسرانه که با حرف ل آغاز می‌گردند همراه ستاره باشید. چنانچه نام با ریشه خاص مد نظرتان است می‌توانید از فرست موضوعی زیر یاری بگیرید.


فهرست موضوعی:

  • اسامی فارسی
  • اسامی ارمنی
  • اسامی کردی

اسم پسر با گ

اسم پسر با گ

اسامی فارسی

 

گرازه

از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار ایرانی در سپاه کیکاووس پادشاه کیانی

 

گرامی

محترم، عزیز، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر جاماسپ وزیر گشتاسپ پادشاه کیانی

 

گرانخوار

از شخصیتهای شاهنامه، نام وزیر اردشیر بابکان، پادشاه ساسانی

 

گراهون

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری زابلی در سپاه گرشاسپ پادشاه کیانی

 

گردآزاد

پهلوان آزاده، از پهلوانان حماسه ملی ایران

 

گرداب

از شخصیتهای گرشاسب نامه، نام پهلوانی ایرانی در سپاه گرشاسب پهلوان نامدار

 

گردگیر

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از پسران افراسیاب تورانی

 

گرزم

از شخصیتهای شاهنامه،نامپهلوانی ایرانی در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی

 

گرستون

از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار سپاه ماهوی سوری

 

گرسیوز

از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر پشنگ و برادر افراسیاب تورانی و از سرداران سپاه وی

 

گرشاسب

دارنده اسب لاغر،از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر نریمان جد رستم پهلوان شاهنامه، نیز نام پسر زو، از پادشاهان پیشدادی

 

گرگین

از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوانی ایرانی پسر میلاد در زمان کیکاووس پادشاه کیانی

 

گرمانک

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دو نفر رهاننده ایرانیان از دست ماران ضحاک

 

گرمایل

گرمانک، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دو نفر رهاننده ایرانیان از دست ماران ضحاک

 

گروخان

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان ایرانی در دربار کیخسرو پادشاه کیانی

 

گروی

از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر زره از سپاهیان افراسیاب تورانی

 

گژدهم

از شخصیتهای شاهنامه، نام دژدار ایرانی در زمان نوذر پادشاه پیشدادی

 

گستهم

از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر نوذر پادشاه پیشدادی و برادر طوس سپهسالار ایرانی و جزو سپاهیان کیسرو پادشاه کیانی

 

گشتاسب

گشتاسپ، دارنده اسب از کارافتاده،از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر لهراسپ پادشاه کیانی

 

گشتاسپ

دارنده اسب از کارافتاده،از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر لهراسپ پادشاه کیانی

 

گشسپ

از شخصیتهای شاهنامه، نام جد بهرام چوبین سردار ساسانی

 

گشواد

کشواد، دارای بیان شیوا و فصیح است.

 

گلباد

کلباد، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر ویسه برادر پیران پهلوان تورانی

 

گلشاه

نخستین انسان روی زمین به عقیده پارسیان

 

گلگله

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی، از فرزندان تور و جزو سپاهیان افراسیاب تورانی

 

گلینوش

از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار شیرویه پادشاه ساسانی

 

گودرز

نام پرنده‌ای که در کنار آب‌ها زندگی می‌کند،‌ متصل نشدنی، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گشواد، از پهلوانان نامدار شاهنامه و همزمان با رستم پهلوان شاهنامه

 

گورنگ

نام برادر گرشاسپ و پدر نریمان

 

گوشیار

نام حکیمی از فارس

 

گهار

از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری تورانی و جزو سپاه افراسیاب تورانی

 

گیارنگ

کیارنگ، سردار و فرمانده

 

گیلو

نام وزیر و قهرمانی در منظومه ویس و رامین

 

گیو

از شخصیتهای شاهنامه،نام پسرگودرز و از پهلوانان بزرگ ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی


اسامی ارمنی

گارنیک

پری کوچک


اسامی کردی

گایار
یار بزرگ یار قدرتمند 

منبع : اسم پسر با گ

معنی اسم مهیا

  • بازدید: 2776 بازدید
  • دسته: دسته‌بندی نشده
  • دیدگاه‌ها برای معنی اسم مهیا بسته هستند

معنی اسم مهیا

 

مترادف مهیا: آماده، تهیه، حاضر، سازمند، فراهم، مستعد، معد، بسیجیده


متضاد مهیا: نامهیا


برابر پارسی: آماده، ساخته و پرداخته، فراهم

معنی اسم مهیا

اسم: مهیا
نوع: دخترانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: منسوب به مه، بزرگمنش، بانوی بزرگ


مهیا

معنی مهیا در لغت نامه دهخدا

مهیا. [ م ُ هََ ی ْ یا ] (ع ص ) آماده شده. ساخته شده. کار راست و نیکو کرده شده. شکرده شده. مهیاء [ م ُ هََ ی ی َ ءْ ]. آماده. حاضر و آماده. راست. ساخته. مستعد. برساخته. سیجیده. آراسته. مُعَدّ. حاضر. شکرده. (مجمل اللغة). آسغده : اجابت کرد و مهیا شد امیرالمؤمنین از برای ایستادگی در آن کاری که به او حواله نمود خدا. (تاریخ بیهقی ص 311).
ویران دگر ز بهر چه خواهد کرد
باز این بزرگ صنع مهیا را.

ناصرخسرو.

وانگه کزین مزاج مهیا جدا شوند
چیزند یا نه چیز عرض وار بگذرند.

ناصرخسرو.

ملک جوان است و شهریار جوان است
کار مهیا و امر و نهی روان است.

مسعودسعد (دیوان ص 45).

مسعود جهانگیر جهاندار که ایزد
داده ست بدو ملک مهیا و مهنا.

مسعودسعد.

هرچیز که خواهی همه از دهر میسر
هر کام که جوئی همه از بخت مهیا.

مسعودسعد.

بدو باید پیوست… آنگاه… انابت مفید نباشد نه راه بازگشتن مهیا و نه عذر تقصیرات خواستن مسموع. (کلیله و دمنه ).
نه شاخ از بر بیخ باشد مرتب
نه بار از بر برگ باشد مهیا.

خاقانی.

بر دل موئین و جان مؤمنش
مهرچهردین مهیا دیده ام.

خاقانی.

گوسفند فلک و گاو زمین را به منی
حاضر آرند و دو قربان مهیا بینند.

خاقانی.

کس نیست در ده ارچه علفخانه ای بجاست
کس بر علف چه نزل مهیا برافکند.

خاقانی.

قومی به سمرقند مقام ساخته و ساز وعدت تمام ساخته مستعد و مهیااند. (سلجوقنامه ٔ ظهیری ص 11). مهیا فرماید از برای وی در این عزا راجحه ٔ صبر جمیل را چنانکه در غزا فاتحه ٔ نصر جلیل را. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
به دل بترک وفا گفت و ترک گریه به چشم
ببین که کرد مهیا دگر چه کار بمن.

درویش واله هروی.

– مهیا داشتن ؛ آماده و حاضر داشتن :
وان چنگ گردون وش سرش ده ماه نو خدمتگرش
ساعات روز و شب درش مطرب مهیا داشته.

خاقانی.

ملک را خنده گرفت… پس بفرمود تا آنچه مأمول اوست مهیا دارند و بدلخوشی برود. (گلستان ). تا برقرار ماضی مهیا دارند. (گلستان ).
– مهیا شدن ؛ آماده شدن. بساختن. مستعد شدن.حاضریراق شدن. کمر بستن. آستین برچیدن. آستین برزدن. ساخته بودن ، تقطیر، مهیاشدن برای کارزار. تکور. تشمر. مهیا شدن برای کار :
داد خرد بده که جهان ایدون
از بهر عقل و عدل مهیا شد.

ناصرخسرو.

آنجاش نخواندند تا به دانش
آن شهره مکان را نشد مهیا.

ناصرخسرو.

بیا تا بقا را مهیا شویم
که آنجای بس ناخوش و بینواست.

ناصرخسرو.

– مهیا کردن ؛ آماده کردن. تیار کردن. اعداد. ساختن. برساختن :
مهیا کرد پنج ارکان ملت را به چار ارکان
که هریک جدولی بوده ست کز دریای او آمد.

خاقانی.

مهیا کند روزی مار و مور.

سعدی (بوستان ).

– مهیا گردیدن ؛ دم آماده گشتن و دست دادن فرصت :
بیدلی را که دمی با تو مهیا گردد
قیمت هر دو جهان نیمه ٔ آن یک دم نیست.

خاقانی.

معنی مهیا به فارسی

مهیا
حاضرو آماده ومستعد، کار آماده شده
( اسم ) ۱ – آماده شده . ۲ – مستعد . ۳ – حاضر و آماده : [ قومی … بسمرقند مقام ساخته و ساز وعدت تمام ساخته مستعد و مهیااند . ] توضیح همین صورت [ مهیا ] از نظر املائ صحیح است نه مهیی زیرا مهموز است .

معنی مهیا در فرهنگ معین

مهیا
(مُ هَ یّ) [ ع . ] (اِمف .) آماده ، آماده شده .

معنی مهیا در فرهنگ فارسی عمید

مهیا
۱. حاضر، آماده، مستعد.
۲. شایسته، مناسب.

مهیا در جدول کلمات

مهیا
اماده
مهیا و آماده
فراهم
مهیا و آماده شده
مجهز

منبع : معنی اسم مهیا

اسامی دختر با حرف س

  • بازدید: 2750 بازدید
  • دسته: دسته‌بندی نشده
  • دیدگاه‌ها برای اسامی دختر با حرف س بسته هستند

فهرست کامل نام‌ و اسم دختر که با حرف س (سین) شروع می‌شود به همراه معنی اسم و معرفی ریشه اسامی (فارسی، عربی، کردی، ترکی، عبری، لاتین و …).

سارینا – سانیا – سبارو – سایه – سپیده – سپینود – ستاره – سروناز – سروین – سالی – ساحل – ساغر – ستیلا – سحرناز – سما – سمیرا – سارا – ساناز – سانلی – سمر – سوین – سونیا – سایدا – سروشا – سلماز

اسم دختر

اسامی فارسی

سابود

هاله، خرمن ماه

 

ساتی

در مصر باستان، نام فرشته نگهبان ارواح

 

ساتیا

از نامهای باستانی

 

ساتین

محبوب و دوست داشتنی

 

سارگل

گل زرد

 

سارنگ

نام پرنده‌های کوچک به رنگ سیاه، سار، ساری؛ گوشه ای در آواز ابوعطا؛ نام سازی مثل کمانچه

 

سارنیا

خالص، پاک، منزه، بانوی بی ریا، دختر پاکدامن

 

ساریان

نام روستایی در نزدیکی مشهد

 

سارینا

خالص، پاک

سالی

بی غم و سرخوش، سالمند و دارای عمر طولانی، نام روستایی حوالی خرم آباد

 

سالینا

سال + ین (پسوند نسبت) + ا (پسوند نسبت)، منسوب به سال

 

سامه

عهد، پیمان، جای امن و امان، پناه، مأمن

 

سامینا

مانند مینا؛ نام گلی

 

سانوا

دختر خوش سخن، بانویی که شیرین حرف می‌زند.

سانیا

سایه روشنِ جنگل

 

ساویس

با ارزش، گرانمایه

سایه

تاریکی نسبی که به سبب جلوگیری تابش مستقیم نور در سطح یا فضا ایجاد می‌شود در مقابلِ روشن؛ (به مجاز)، توجه، عنایت، پناه، حمایت؛ حشمت و بزرگی.

سبارو

کبوتر

 

سبزبهار

نام یکی از الحان قدیم ایرانی

 

سبزپری

فصل بهار

 

سبزه

گیاهی که به صورت خودرو در جایی سبز شده است، سبزه وار، چمن زار، گندمگون

 

سپیتا 

سفیدترین و پاکترین

 

سپیده

روشنی کم رنگ آسمان در افق مشرق قبل از طلوع آفتاب

 

سپیده گل

گل سپید

 

سپینود

در شاهنامه دختر پادشاه هند (شنگل) و زن بهرام گور

 

سپیدار

درختی از خانواده بید با برگهای براق

 

ستاره

هر یک از اجسام نورانی آسمان که معمولًا شبها از زمین به صورت نقطه‌های نورانی چشمک زنِ نسبتاً ساکن دیده میشوند؛ (به مجاز) بخت و اقبال و نماد شخص مجلس آرا و زیبارو

 

ستایش

حمد و سپاس خداوند، شکرگزاری (به درگاه خداوند)؛ تعریف و تمجید

 

ستوده

آنکه او را ستوده‌اند؛ ستایش شده

سداب 

نام گیاهی است

 

سرآویز

آنچه به سر می‌آویزند

 

سرمه

مخلوطی از کانه‌های آنتیموان که سیاه رنگ است و از آن برای آرایش چشم استفاده می‌شود، (به مجاز) سیاهی، تاریکی

 

سَرو

از انواع درختان که همیشه سبز است؛ (به مجاز) شاداب و با طراوت

 

سَرور

آنکه مورد احترام است و نسبت به دیگری یا دیگران سِمَت بزرگی دارد؛ فرمانده، رئیس، بزرگ

 

سرور 

شادمانی

 

سرگل

اولین گل، بهترین از هر چیز

 

سرنا

(تلفظ: sornā) (در موسیقی ایرانی) نوعی ساز بادی چوبی از خانواده نی

 

سَروگل

(سرو = درخت سرو + گل) (به مجاز) زیبا و با طراوت و شاداب

 

سَروناز

سرو نورسته، سروی که شاخه‌های آن به هر طرف مایل باشد؛ نام نوایی در موسیقی ایرانی

 

سَروی

منسوب به سرو؛ نوعی از خطوط اسلامی

 

سَروین

شبیه سَرو؛ (در کردی) روسری و چارقد

 

سَریرا

منسوب به سَریر (تخت پادشاهی)، زیبا

 

سَمن

نام گیاهی (رازقی)، یاسمن؛ (به مجاز) چهره‌ی سفید و لطیف و همینطور بوی خوش

 

سَمنبر

دارای اندام معطّر چون سَمن، یا دارای اندام سفید و لطیف

سمن چهر 

دارای چهره‌ی سفید و لطیف

سَمن رخ

سمن چهر

 

سمنزار 

بوستان یاسمن

 

سَمن ناز

(سَمن + ناز= کرشمه، ناز و غمزه) (به مجاز) زیباروی دارای ناز و کرشمه

 

سُنبل

گلِ خوشه‌ای بلند، به هم فشرده و معطر به رنگهای قرمز، آبی، سفید و زرد، (به مجاز) گیسو، زلف

 

سُنبله

نوعی گل آذین که گلهای بدون دُمگل آن در اطراف یک محور جمع میشوند؛ خوشه‌ی بعضی گیاهان مانند گندم و جو؛ صورت ششم از صورتهای فلکیِ منطقه البروج

 

سودابه

(سوداوه) به معنی دارنده‌ی آب روشنی بخش؛ در شاهنامه همسر که عاشق سیاوش شد.

 سیرانوش

خوشنودی و رضایت مندی جاودان، نام دیگر شیرین همسر خسروپرویز پادشاه ساسانی

 

سی گل

سی عدد گل

 

سومیتا

لطف و محبت، مهربانی

 

سومیا

محبوب، دوست داشتنی

 

سمن سیما

سمن (فارسی) + سیما (عربی )، سمن چهره

 

سمن گل

گل یاسمن

 

سمن ناز

مرکب از سمن (یاسمن) + ناز (زیبا)

 

سوزان

دارای حرارت و گرمای بسیار زیاد، (به مجاز) سرشار از اندوه و اشتیاق

سوسن 

نام گلی خوشبو

 

سوگند

قسم، استواری بر پیوند، استواری بر گفتن و راست گفتن

سودابه 

دارنده‌ی آب روشنی بخش، نام زن کیکاووس

سهی 

راست و بلند، نام زن ایرج

 

سیما 

روی، چهره، صورت

 

سیمبر 

دارنده اندام سفید

 

سیمروی 

سپیدروی

 

سیمگون 

نقره فام

 

سیمین 

نقره فام، سفید

 

سیمین چهر 

سپیدروی

 

سیمین دخت 

دختر سپید و نقره فام، درخشنده

 

سیمین رخ 

سپیدروی

 

سیندخت

نام دختر مهراب، پادشاه کابل


اسامی عربی

 

ساجده

مؤنث ساجد

 

ساحل

زمینی که در کنار دریا یا دریاچه یا رودی بزرگ واقع شده است، مرزبین آب و خشکی، کرانه

 

ساحله

(ساحل + ه (پسوند نسبت))، منسوب به ساحل

 

ساریه

ابری که در شب آید؛ نام یکی از دختران امام موسی کاظم(ع)

 

ساطعه

مؤنث ساطع

 

ساعده

مؤنث ساعد، کمک کننده، مددکار

 

ساغر

ظرفی که در آن شراب مینوشند، جام شراب؛ دل عارف است که انوار غیبی در آن مشاهده میشود.

 

ساقی

آن که شراب در پیاله میریزد و به دیگری میدهد؛ (به مجاز) معشوق؛ در ادبیات عرفانی نماد خداوند

 

سامیه

مؤنث سامی

 

سامره

مؤنث سامر، نام شهری در عراق که مرقد امام دهم و یازدهم در آن واقع شده است.

 

ساهره

زمین یا روی زمین، زمینی که حق سبحانه در روز قیامت آن را مجدداً پیدا سازد، زمین روز رستاخیز، چشمه روان، ماه، چشمه روان

 

سبا

سوره‌ی سی و چهارم از قرآن کریم؛ نام شهر بلقیس؛ (در عبری) انسان

 

سِتی

عنوانی احترام آمیز برای زنان؛ زن و دختر (مخفف سیدتی)

 

سِتیلا

نام دختر حضرت موسی کاظم(ع)؛ نام حضرت مریم.

 

سَحر

زمان قبل از سپیده دم؛ صبح

 

سحرگل

(عربی فارسی) گل سپیده دم؛ (به مجاز) زیبا و با طراوت

 

سَحرناز

(عربی فارسی) زیبایی سپیده دم؛ (به مجاز) زیبا

 

سحرنوش

(عربی فارسی) دوستدار سحر و روشنایی، صبوحی کننده

 

سخاوت

بخشش، عطا، کرم

 

سدنا

(تلفظ: sadenā) سجده کننده بر خانه خدا، مرکب از سدن (عربی) به معنای سجده کردن به کعبه + ابف فاعلی (فارسی)

 

سُرور

خوشحالی، شادمانی

 

سُعاد

نام زن محبوبی در عرب، نام معشوقه‌ای در عرب

 

سَعادت

خوشبختی

 

سعاده

نیک بختی، خوشبختی

 

سعیده

مؤنث سعید

 

سَکینه

آرامش خاطر؛ نام دختر امام حسین(ع)

 

سُلاله

نسل؛ فرزند، نطفه

 

سَلامه

سلامه یا سلافه مشهور به شهربانو دختر یزدجرد ابن شهریار یا هرمزان و همسر امام حسین(ع)

 

سلما

(تلفظ: selmā) نام درختی، صلح، آشتی، زنِ صلح طلب

 

سَلمی

نام گیاهی است؛ زنی معشوقه در عرب

 

سِلوا

گیاهی علفی، خودرو یا زینتی از خانواده نعنا، مریم گلی؛ هر چیز که تسلّی دهد؛ انگبین، عسل.

 

سَلوی

(معرب از لاتین) گیاهی علفی، خودرو یا زینتی از خانواده نعناع؛ مریم گلی

 

سَلیله

دختر، دخت، فرزندِ دختر

 

سَلیمه

مؤنث سلیم

 

سَما

آسمان

 

سَمانه

(مخفف آسمان) یعنی سقف خانه؛ نام پرنده‌ا‌‌ی کوچک که به آن در ترکی بلدرچین میگویند.

 

سَمر

حکایت، افسانه، داستان؛ مشهور و گفتار و سخن

 

سَمرا

زن گندمگون

 

سَمیرا

زن گندمگون، شمیرا

 

سَمیره

سمیرا

 

سمیعه

گوش شنوا

 

سُمیه

صدای خوش، آوازی که در آن خیر باشد، نام مادر عمار یاسر که از اصحاب پیامبر (ص) بود و اولین زن شهیده در صدر اسلام.

 

سَنا

روشنایی؛ گروهی از گیاهان درخچه‌ای یابوته‌ای گرمسیری و خودرو از خانواده گل ارغوان

 

سَنیه

عالی، خوب

 

سودا

فکر، خیال، شور و شوق؛ (به مجاز) علاقه‌ی شدید به کسی یا چیزی، عشق.

 

سوده

ساییده، ساییده شده، از همسران پیامبر اسلام(ص)

 

سوره

هر یک از بخش های صد و چهارده گانه ی قرآن که خود شامل چند آیه است.

 

سها

(تلفظ: sohā) نام کوچکترین ستاره ی دب اصغر که در قدیم چشم پزشکان از آن برای آزمون صحت بینایی استفاده می‌کردند.

 

سیما

چهره، صورت، نشان و حالتی در صورت انسان که مبین حالات درونی باشد.


اسامی عبری

 

سارا

خالص، نام زن حضرت ابراهیم(ع) و مادر اسحاق(ع)

 

ساران

آغاز، ابتدا؛ سر

 

سارای

سارا

 

ساره

سارا، امیره‌ی من

 

سالومه

زوجه زبدی و مادر یعقوب کبیر و یوحنای انجیلی


اسامی ترکی

 

ساچلی

دارای موهای بلند و پرپشت، گیسو بلند

 

ساناز

نام گلی؛ کمیاب، نادره

 

سانای

مهنام، بیقرار

 

سانلی

نامدار، معروف، مشهور

 

سایا

یکرنگ، بیریا

 

سُلدا

حامی، یاور

 

سَلین

سیل مانند؛ نام رودخانه‌ای در آذربایجان

 

سَلینا

(سَلین + ا (پسوند نسبت))، منسوب به سَلین

سوگل

مورد علاقه و محبت زیاد، محبوب

سوین

شادباش، عشق، محبت، علاقه شدید

 

سویل

(تلفظ: sevil) لایق، دوست داشته شده

 

سونیا

(سو = نور + نیا) نورِ نیاکان، (در یونانی) خرد و عقل، دختر نور، دختری که در اجتماع رتبه بالایی داشته باشد.

 

سونای

(تلفظ: sonāy) به معنی آخرین ماه ، زیبا روی، ماه شب چهارده، قویی که پرهای سرش سبزرنگ بوده تعلق به ماه داشته باشد.

 

سولماز

گلی که پژمرده نمى‌شود، همیشه شاداب


اسامی کردی

 

ساریسا

کوشا

 

سایان

منسوب به سایه، نام رشته کوهی در آسیای مرکزی

 

سایدا

سایه مادر

 

سَروه

نسیم، باد ملایم، باد خنک، ایاز.

 

سارال

نام روستایی در نزدیکی سنندج


اسامی آشوری

 

سابرینا

مژده، بشارت

 

سوریا

سوری، ثریا


اسامی فرانسوی

 

سابین

سروکوهی

 

سینره

گیاهی زینتی و نیز دارویی با گلهایی که در اواخر زمستان و اوایل بهار شکوفا می‌شوند، پامچال فرنگی

 

سی بل

نام ربة النوع خاک

 

سولینا

(فرانسه – ترکی) رسمی، مقدس، موقر، محترم


اسامی اوستایی-پهلوی

 

ساینا

نام خاندانی از موبدان زرتشتی؛ (در طبری) ساکت و بیصدا؛ سایه‌ای که مشخص و قابل رؤیت باشد.

 

سِتیا

گیتی، دنیا و روزگار

 

سروشا

منسوب به سروش، در اوستا سروش به معنی اطاعت و فرمانبرداری امر خداوند و نام فرشته‌ای است که مظهر تسلیم و رضا در مقابل اهورا است.


اسامی لاتین

 

سالسا

تند و تیز، نوعی سسس اسپانیایی

 

سالویا

نام گلی است

 

سیلوانا

الهه جنگل، دختر جنگلی


اسامی هندی

 

سیتا

جهان، گیتی

 

سوژا

سویا، گیاهی علفی یک ساله و کاشتنی، (در کردی) سوزان